غزل شمارهٔ 648
1. ای مکان تو از مکان بیرون
2. سر امرت ز کن فکان بیرون
3. در وجودی و از وجود به در
4. در جهانی و از جهان بیرون
5. آسمان و زمین تو داری، تو
6. از زمین وز آسمان بیرون
7. فتنهای در میان فگنده ز عشق
8. خویشتن رفته از میان بیرون
9. ساعتی نیستی ز دل خالی
10. نفسی نیستی ز جان بیرون
11. آن و اینت به فکر چون یابند؟
12. ای تو از فکر این و آن بیرون
13. بنشینی و از نشستن خود
14. بینشانی و از نشان بیرون
15. آخر و اولی و بودن تو
16. ز آخر و اول زمان بیرون
17. چون دل اوحدی زبون تو شد
18. این سخن رفتش از زبان بیرون
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده