اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 648

1. ای مکان تو از مکان بیرون

2. سر امرت ز کن فکان بیرون

3. در وجودی و از وجود به در

4. در جهانی و از جهان بیرون

5. آسمان و زمین تو داری، تو

6. از زمین وز آسمان بیرون

7. فتنه‌ای در میان فگنده ز عشق

8. خویشتن رفته از میان بیرون

9. ساعتی نیستی ز دل خالی

10. نفسی نیستی ز جان بیرون

11. آن و اینت به فکر چون یابند؟

12. ای تو از فکر این و آن بیرون

13. بنشینی و از نشستن خود

14. بینشانی و از نشان بیرون

15. آخر و اولی و بودن تو

16. ز آخر و اول زمان بیرون

17. چون دل اوحدی زبون تو شد

18. این سخن رفتش از زبان بیرون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
* آری شود ولیک به خون جگر شود
شعر کامل
حافظ
* ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
* بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
شعر کامل
سعدی
* دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
* ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
شعر کامل
حافظ