اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 68

1. جانا، دلم ز درد فراق تو کم نسوخت

2. آخر چه شد، که هیچ دلت بر دلم نسوخت؟

3. نزد تو نامه‌ای ننوشتم، که سوز دل

4. صد بار نامه در کف من با قلم نسوخت

5. بر من گذر نکرد شبی، کاشتیاق تو

6. جان مرا به آتش ده گونه غم نسوخت

7. در روزگار حسن تو یک دل نشان که داد؟

8. کو لحظه لحظه خون نشد و دم بدم نسوخت؟

9. یک دم به نور روی تو چشمم نگه نکرد

10. کندر میان آن همه باران و نم نسوخت

11. شمع رخ تو از نظر من نشد نهان

12. تا رخت عقل و خرمن صبرم به هم نسوخت

13. گفتی : در آتش غم خود سوختم ترا

14. خود آتش غم تو کرا، ای صنم، نسوخت؟

15. کو در جهان دلی، که نگشت از غم تو زار؟

16. یا سینه‌ای، کزان سر زلف به خم نسوخت؟

17. صد پی بر آتش ستمت سوخت اوحدی

18. ویدون گمان بری تو که او را ستم نسوخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست
* بی تکلف، حیله پرویز نامردانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
* که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شعر کامل
حافظ
* چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
* مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگست
شعر کامل
سعدی