اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 7

1. چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟

2. که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را

3. چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم

4. جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را

5. نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی

6. دین دیار ندانم که رسم چیست شما را

7. مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟

8. کسی که روی تو بیند به از خزینهٔ دارا

9. شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:

10. بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا

11. جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد

12. چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟

13. صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران

14. سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در محفلی که خورشید اندر شمار ذره‌ست
* خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
شعر کامل
حافظ
* و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
* که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
شعر کامل
سعدی
* سر مرد جنگی خرد نسپرد
* که هرگز نیامیخت کین با خرد
شعر کامل
فردوسی