اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 768

1. چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی

2. رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی

3. با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟

4. با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟

5. بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم

6. زان گونه که بیرون نتوان رفت به کشتی

7. دانم که: حسابی نبود روز قیامت

8. او را که بدین حال تو امروز بکشتی

9. پیش که توان برد خود این غصه؟ که پیشت

10. صد قصه نبشتم که جوابی ننبشتی

11. از خوی تو بس گل که به خونابه سرشتم

12. تا خود تو بدین خوی و نهاد از چه سرشتی؟

13. در خاطر خود جز تو خیالی نگذارد

14. آنرا که تو یکروز به خاطر بگذشتی

15. ای دل، که همی جویی ازین دام رهایی

16. آن روز که گفتیم چرا باز نگشتی؟

17. چون اوحدی از قامت او درد همی چین

18. کین میوهٔ آن شاخ بلندست که کشتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
* یار قدیم را برسانی دعای یار
شعر کامل
سعدی
* محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت
* همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
* ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
شعر کامل
حافظ