اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 840

1. کاکل آن پسر ز پیشانی

2. کرد ما را بدین پریشانی

3. حاصل ما ز زلف و عارض اوست

4. اشک چون خون و چشم چون خانی

5. شب اول چو روز دانستم

6. که کشد کار ما به ویرانی

7. ای به رخسار آفتاب دوم

8. وی به دیدار یوسف ثانی

9. در کمند توییم و می‌بینی

10. مستمند توییم و می‌دانی

11. عهد بستیم و نیستی راضی

12. دل بدادیم و هم پشیمانی

13. گر نیاییم یاد ما نکنی

14. ور بیاییم رخ بگردانی

15. دل به دست تو بود، بشکستی

16. تن به حکم تو گشت و تو دانی

17. حالم از قاصدان نمی‌شنوی

18. نامم از نامه بر نمی‌خوانی

19. اوحدی را ز درد درمان کن

20. که بنالد ز درد و درمانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگس مست تو گر باده چنین پیماید
* نیست ممکن که ز مجلس برود هشیاری
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* درون خامه هر گدا شهنشاهی است
* قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* عقل حیران شود از خوشهٔ زرین عنب
* فهم عاجز شود از حقهٔ یاقوت انار
شعر کامل
سعدی