اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 857

1. از مردم این مرحله دلساز نبینی

2. در طارم این قبه هم آواز نبینی

3. تا کی زن و فرزند و برادر؟ که ازین قوم

4. جز خانه برو خانه برانداز نبینی

5. زان عالم و از لذت آن چاشنیی جوی

6. سهلست گر آن نعمت و آن ناز نبینی

7. فردا اگر از کلی احوال بپرسند

8. آن روز کسی را تو سرافراز نبینی

9. رازیست درین جنبش و آرام،ولیکن

10. ترسم که تو خود نیک درین راز نبینی

11. کاری بکن، ای خواجه، که این صورت زیبا

12. پیوسته برین صورت و این ساز نبینی

13. ای اوحدی ، این عمر به افسوس مکن خرج

14. کین عمر چو بگذشت دگر باز نبینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این خون کسی ریخته‌ای یا می سرخ است
* یا توت سیاهست که بر جامه چکیده‌ست
شعر کامل
سعدی
* لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
* ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه
شعر کامل
وحشی بافقی
* به ذوق رنگ حنا، کودکان نمی خسبند
* چه می شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب
شعر کامل
صائب تبریزی