اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 866

1. عاشقم، از عشق من گر به گمانی بگوی

2. چاره ندانم که چیست؟ آنچه تو دانی بگوی

3. منتظرم تا مگر پیش من آیی شبی

4. گر بتوانی بیا ور نتوانی بگوی

5. من به دلم یار تو، باز تو گر یار من

6. هم به دلی کو نشان؟ ور به زبانی بگوی

7. دوش بر آن بوده‌ای تا بخوری خون من

8. بی‌خبرم خون مخور، هر چه بر آنی بگوی

9. جان و دلی زین جهان دارم اگر زانکه تو

10. در پی اینی ببر، بر سر آنی بگوی

11. چند بگویی: ترا من برسانم به کام؟

12. آنچه پذیرفته‌ای چون برسانی بگوی

13. بیش مزن تیغ غم بر جگر اوحدی

14. ترک نه‌ای، ترک این سخت کمانی بگوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برخسارگان چون سهیل یمن
* بنفشه گرفته دو برگ سمن
شعر کامل
فردوسی
* زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی
* کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی
شعر کامل
خاقانی
* داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
* مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
شعر کامل
سعدی