اوحدی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 25 - وله نورالله قبره

1. مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، من گفتم

2. دل بیچارگان از خود مرنجانید، من گفتم

3. به مال و جاه چندینی نباید غره گردیدن

4. ز گرد این و آن دامن برافشانید، من گفتم

5. درین بستان، که دل بستید، اگرتان دسترس باشد

6. برای خود درخت نیک بنشانید، من گفتم

7. به گردد حال ازین سامان که می‌بینید و این آیین

8. شما هم حال‌ها برخود بگردانید، من گفتم

9. پی نام کسان رفتن به عیب انصاف چون باشد؟

10. نخستین نامهٔ خود را فرو خوانید، من گفتم

11. دل درماندگان خستن، خطا باشد، که هم در پی

12. شما نیز این چنین یک روز درمانید، من گفتم

13. حدیث اوحدی این بود و تدبیری که می‌داند

14. تمامست این قدر، باقی شما دانید، من گفتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرو با زاهد رعنا در این راه
* که ایشان را در این ره پا به جانیست
شعر کامل
شاه نعمت‌الله ولی
* گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
* چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
شعر کامل
حافظ
* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ