لینک اشتراک گذاری
کپی شد
اوحدیمنطق العشاق
شمارهٔ 61-حکایت : به خر گفتند: کیمخت از چه بستی؟
شمارهٔ 62-تمامی سخن : چو دید آن عاشق دلسوز خسته
شمارهٔ 63-نامهٔ نهم از زبان عاشق به معشوق : دگر بوی بهار آورده‌ای، باد
شمارهٔ 64-غزل : ز جام عاشقی مستم دگر بار
شمارهٔ 65-فرد : برآرم دست تا رویت به غارت
شمارهٔ 66-رسیدن نامهٔ عاشق به معشوق : چو گوش ماهرخ پر شد ز زاری
شمارهٔ 67-خلاصهٔ سخن : ز بهر آنکه ناچارست دیدن
شمارهٔ 68-حکایت : بپرسیدند از محمود غازی:
شمارهٔ 69-تمامی سخن : دگر بار آن بت از خواری پشیمان
شمارهٔ 70-نامهٔ دهم از زبان معشوق به عاشق : زهی! از جام مهرت مست گشته
شمارهٔ 71-غزل : که روز غم بسر خواهد شد آخر
شمارهٔ 72-مثنوی : که یار بیوفا با مهر شد جفت
شمارهٔ 73-شنیدن عاشق سخن معشوق را : چو آمد نامهٔ معشوق چالاک
شمارهٔ 74-خلاصهٔ سخن : چه باک؟ امروز اگر ره دور باشد
شمارهٔ 75-حکایت : شنیدم حاجییی احرام بسته
شمارهٔ 76-تمامی سخن : اگر نتوان به دیر و زود کردن
شمارهٔ 77-در خاتمت کتاب : در آن مدت، که بود از محنت تب

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
* ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
شعر کامل
حافظ
* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ
* نشود دیده من باز چو بادام به سنگ
* بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
شعر کامل
صائب تبریزی