عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 109

1. یک شمه ز اصلاح می ناب گفتنی است

2. با زاهدان سرودی ازین باب گفتنی است

3. هزگز شکست توبه ملولم نداشته است

4. این نکته در میانه ی اصحاب گفتنی است

5. ای مردم وصال غم و دور ماندگان

6. بشنو که حال تشنه به سیراب گفتنی است

7. نتوان به گفتگو به حقیقت رسید، لیک

8. افسانه ای ز گوهز نایاب گفتنی است

9. دیدم به خواب کان لب لعلم به کام بود

10. گر واقع است و گر غلط این خواب گفتنی است

11. ابله کسی که عیب خود از دوست نشود

12. با دوستان حکایت ازین باب گفتنی است

13. در آتشم درون و برون جوش می زند

14. این حرف در میان تب و تاب گفتنی است

15. عرفی مگو به تیره شب هجر حرف می

16. حرفی است این که در شب مهتاب گفتنی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان با تار زلف بسته دل پیوند الفت را
* که نتوان یک سر مویش ز یکدیگر جدا کردن
شعر کامل
فروغی بسطامی
* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
* که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
شعر کامل
حافظ