عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. مرو به بادیه گردی که زرق و شیدایی است

2. برهنگی مطلب که آن لباس رعنایی است

3. زبان ببند و نظر باز کن که منع کلیم

4. کنایت از ادب آموزی تقاضایی است

5. دماغ یوسف اگر تر کنند کف ببرد

6. از این شراب که در ساغر تماشایی است

7. نقاب می کشد ای دل تمام حوصله شو

8. که باز وقت شراب و کرشمه پیمایی است

9. چنین که بر دم شمشیر و دشنه می غلتم

10. حسود را رسد گویدم که هر جایی است

11. شهید عاطفت آن کرشمه ام که از سر مهر

12. تمام نقش طرازی و مشهد آرایی است

13. به شوق دوست چه سازم که در شریعت عشق

14. خیال بی ادبی و نگاه رسوایی است

15. مگو که نیست گنه کار تر از من عرفی

16. که این حدیث گرانمایه لاف یکتایی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
* که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
شعر کامل
سعدی
* اشک طرف دیده را گردید و رفت
* اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
شعر کامل
پروین اعتصامی
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ