عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 121

1. جز در پناه وصل و دل استوار دوست

2. کس عافیت گمان نبرد در دیار دوست

3. قاتل چنان خوش است که بی رحم تر شود

4. از التماس دشمن و از اعبتار دوست

5. صد تن شهید شهرت و یک تن شهید عشق

6. آن هم به سعی غمزه ی مردم شکار دوست

7. هرگز بهار لطف و خزان ستم نبود

8. در بوستان حسن همیشه بهار دوست

9. بر سر کلاه عزت عشقم حرام باد

10. گر وقت صحبتش ننهم بر کنار دوست

11. عرفی به حال نزع رسیدی و به شدی

12. شرمت نیامد از دل امیدوار دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ
* عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
* تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
شعر کامل
حافظ
* تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
* وجود نازکت آزرده گزند مباد
شعر کامل
حافظ