غزل شمارهٔ 185
1. اگر چه راه به عیب تو کس عیان نبرد
2. گمان مبر که به عیب تو کس گمان نبرد
3. ز مکر نفس حذرکن، که هیچ کس حرفی
4. نیاورد که دو صد گوهر از میان نبرد
5. ترحمی که به بستر فتاده چشمهٔ خور
6. چنانکه برگ گلش زنند جان نبرد
7. جهان مهر و وفا را فدا شوم ، که در او
8. کسی گمان عداوت به آسمان نبرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده