عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 279

1. هر جا که هست او غمزه زن، آن غمزه آیین می برد

2. دل می دهد، جان می چکد، سر می رود، دین می برد

3. از وعده گاه وصل او، هر شام تا غم ام

4. آرام در خون می تپد، امید تمکین می برد

5. کز باد عیش آباد وصل، آمد نسیم مژده ای

6. کز خون دل گل می دهد، وز روی غم چین می برد

7. گر یار شادی هست دل، هر گه که نامش می برم

8. بهر چه غم را هر زمان، صد گونه نفرین می برد

9. خیزد دعایی از لبم ، کز معبد ناقوسیان

10. با خلوت حسن قبول، آشوب آئین می برد

11. عرفی دهد جان را ز جا، تلقین کند بهر صنم

12. کین سست پیمان ناگهان، زین حلقه بی دین می برد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
* به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
شعر کامل
سعدی
* بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
* بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک
* شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق
شعر کامل
صائب تبریزی