عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 301

1. بسی در کوفتم تا یک خبر از می فروش آمد

2. عجب کز آبروی سرو من یک دل به جوش آمد

3. به میدان شهادت می برند اینک به صد ذوقم

4. بشارت ها که از خاک شهیدانم به گوش آمد

5. ازین عهد شباب تیز رو آسایشی بستان

6. که امشب یأس می آید اگر امید دوش آمد

7. دل شوریده ای دارم که هر گه بهر تسکینش

8. نصیحت را فرستادم پرشان و خموش آمد

9. خدایا کشته گان عشق را گنج دو عالم ده

10. که اینک در قیامت زخم ما لذت فروش آمد

11. ندانم سلسبیلم داد یا کوثر، نمی دانم

12. که ساقی ریخت آبی در دلم کاتش به جوش آمد

13. دگر هنگامهٔ آشوب، صد جا چیده می بینم

14. مگر از بادهٔ حیرت، دل عرفی به هوش آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
* برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم
شعر کامل
سعدی
* خوانده ام دفتر پیمان وفا حرف به حرف
* نام خوبان همه ثبت است همین نام تو نیست
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟
* از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
شعر کامل
صائب تبریزی