عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 350

1. عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند

2. گریه ای گَرد نشان در شب تاری دارند

3. آب حیوان ببر ای خضر که ارباب نیاز

4. چشم امید به فتراک سواری دارند

5. ره ارباب محبت به فنا نزدیک است

6. سوزنی در کف و در پا دو سه خاری دارند

7. جان و دل را به می فرحت آتش زده اند

8. باده در شیشه نماندست و خماری دارند

9. جان حقیر است مبر نام نثار، ای محرم

10. تو همین گو که احباب نثاری دارند

11. چه به طاعت طلبی برهمنان را، زاهد

12. تو ریا ورز که این طایفه کاری دارند

13. بندهٔ خلوتیان دل چاکم، کایشان

14. به شهیدان غمت لذت خواری دارند

15. هر که را می نگرم سوخته یا می سوزد

16. شمع و پروانه از این بزم کناری دارند

17. عرفی از صیدگه اهل نظر دور مرو

18. که گهی گوشهٔ چشمی به شکاری دارند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از سرشک و از تپانچه چهرهٔ من شد چُنا‌نک
* گر ببیند باز نشناسد ز نیلوفر مرا
شعر کامل
امیر معزی
* نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
* همه حیرت زده گردش این پرگارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی