عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 379

1. حاشا که برق حسن بود عشق سوز

2. برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز

3. تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست

4. ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز

5. در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید

6. زین دشت برگذر که زمینی است دانه سوز

7. گفتی چه طایر است دل سینه دشمنت

8. آتش به خویش در زده و آشیانه سوز

9. در خرمن زمانه زنم آتش از فغان

10. شوق تو جان گداز من و من زمانه سوز

11. چون سیل آتش آمده ام، مست اشتیاق

12. کز بوسه های گرم شود آستانه سوز

13. عرفی مجو نهایت ایام دوستی

14. دریای آتش است محبت، کرانه سوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
* تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
شعر کامل
سعدی
* به جرم این که دم از صدق می زنم چون صبح
* لبالب است ز خون شفق گریبانم
شعر کامل
صائب تبریزی
* عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
* باقی عمر ایستاده‌ام به غرامت
شعر کامل
سعدی