عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 401

1. از یاد برده ام روش مهر و کین خویش

2. نسیان نشانده ام به یسار و یمین خویش

3. رفتم به بت شکستن و هنگام بازگشت

4. با برهمن گذاشتم از ننگ دین خویش

5. دردا که رفت فرصت و دهقان طینتم

6. هر دم گلی دمانده در آب و زمین خویش

7. نه بزم آسمان و یکی ذره در سماع

8. دایم به کام دل نفشاند آستین خویش

9. خواهی که عیب های تو روشن شود تو را

10. یک دم منافقانه نشین در کمین خویش

11. من بندهٔ شهادتم اینک نگاشتم

12. هم بر مزار عرفی و هم در نگین خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
* که به امید تو خوش آب روانی دارد
شعر کامل
حافظ
* به امیدی که چون باد بهار از در درون آیی
* چو گل در دست خود داریم نقد زندگانی را
شعر کامل
صائب تبریزی