غزل شمارهٔ 424
1. همت ای یاران که در دفع هوس رو می کنم
2. بر لب کوثر به داغ تشنگی خو می کنم
3. آب حیوانم ز دنبال آید از ظلمت برون
4. من بر او خندان به سوی تشنگی رو می کنم
5. دل به وصل و من به بوی وصل نامحرم خوشم
6. او گل و من خاک گلخن از ادب بو می کنم
7. باز دل را می فشارم در کف عشق صنم
8. خون اسلامش چکان از هر سر مو می کنم
9. می فروشم داغ و نقد گریه می گیرم ز خلق
10. می ستانم آب و آتش در ترازو می کنم
11. آرزوی زخم جورش نیست عرفی حد من
12. لیک دایم مشق بوس دست و بازو می کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده