عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 423

1. تنها نشین گوشهٔ غمٔ خودیم

2. گنج غمیم و در دل ویرانهٔ خودیم

3. لب تر نکرده ایم ز جام و سبوی کس

4. جاوید مست جرعه و پیمانهٔ خودیم

5. با غم نشسته ایم به تدبیر عقل خویش

6. ما آشنا به دشمن و بیگانهٔ خودیم

7. بس در گشوده ایم، چه دشمن، چه دوست را

8. ما قفل بی گشاد در ٔ خودیم

9. شیرین نکرده ایم لب از گفت و گوی کس

10. لب ها به زهر شستهٔ افسانهٔ خودیم

11. گاهی فریب توبه و گاهی فساد زرق

12. بازیچهٔ طبیعت طفلانهٔ خودیم

13. غیرت روا نداشت که برقع برافکنیم

14. تا جمله بنگرند که جانانهٔ خودیم

15. عرفی برو، تهیهٔ افسون مکن که ما

16. صید فریب دام خود و دانهٔ خودیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما را سر باغ و بوستان نیست
* هر جا که تویی تفرج آن جاست
شعر کامل
سعدی
* غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
* پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی