عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 447

1. دل به دست و پای کوبان از حرم بگریختم

2. وین سیه قندیل را از خاک دیر آویختم

3. توتیای دیدهٔ توفیق، یعنی خاک دیر

4. بر سر دل تهنیت گویان به مژگان می بیختم

5. راهب دیر و صنم مست سماع ماتمند

6. تا به شیون نغمهٔ ناقوس را آویختم

7. گوهری کز وی بیابد دیدهٔ معنی صفا

8. در جهان پیدا نشد، هر چند خاکش بیختم

9. مایهٔ دیریم، عرفی، عشوه ای در کعبه هم

10. مدتی پارنج ها از پرده می انگیختم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
* هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
شعر کامل
رهی معیری
* مزن بلبل دم از نسرین که در خلوتگه رامین
* چو ویس دلستان باشد نشاید نام گل بردن
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
* با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی