عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 453

1. دل و جان بردگی بودند و من افسانه شان کردم

2. چراغ خانقاه شیخ و آتش شان کردم

3. ز بیم هجر و امید وصال آشفته دل بودم

4. ز حیرت آشنا گشتم، ز خود بیگانه شان کردم

5. ز سوز مهوشان درد چندان سوختم خود را

6. که بر شمع مزار خویش پروانه شان کردم

7. سبوها دوش در مستی شکستم، لیک یک یک را

8. دگر بر چیدم و بوسیدم و پیمانه شان کردم

9. به بزم بی غمان دوشینه بودم میهمان، عرفی

10. ز بس کز بهر دل بگریستم دیوانه شان کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
* همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
شعر کامل
حافظ
* به منزل رسید آنک پوینده بود
* رهی یافت آن کس که جوینده بود
شعر کامل
فردوسی
* این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
* هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
شعر کامل
سعدی