غزل شمارهٔ 479
1. از باغ جهان رخ ببستیم و گذشتیم
2. شاخی ز درختی نشکستیم و گذشتیم
3. دامن کش ما بود فریب غم ناموس
4. زین کشمکش بیهده رستیم و گذشتیم
5. هر گه که به ما راحتیان راه گرفتند
6. لختی دل آن طایفه جستیم و گذشتیم
7. پا بست در آتش زدن و رفتن از این دشت
8. خود را به دل سوخته بستیم و گذشتیم
9. گفتند که از کعبه گذشتن نه ز هوش است
10. گفتیم که ما مردم مستیم و گذشتیم
11. صد جا به کمند آمده بودیم در این راه
12. جون برق ز بند همه جستیم و گذشتیم
13. هر گاه که چشم من و عرفی به هم افتاد
14. در هم نگرستیم و گرستیم و گذشتیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده