غزل شمارهٔ 502
1. ما جام درد با دف و نی کم کشیده ایم
2. دایم قدح نهفته ز محرم کشیده ایم
3. دامن ز جام می مکش ای محتسب که ما
4. جام و سبو ز چشمهٔ زمزم کشیده ایم
5. دانسته ایم تلخی عیش گذشته را
6. تا خویش را به حلقهٔ ماتم کشیده ایم
7. ناسور گشته زخم و نمک را چه می کنیم
8. ما انتقام خویش ز مرهم کشیده ایم
9. ای آسمان مناز به بیداد خود که دوش
10. آهی برای مردم عالم کشیده ایم
11. ما داده ایم شیوهٔ غم بی شکی قرار
12. عرفی چه ها ز مردم بی غم کشیده ایم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده