عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 552

1. تا مژدهٔ زخم دگر، دامن کش جان کرده ای

2. دشوار دادن جان من، خوش بر من آسان کرده ای

3. مستانه گریند از غمت، اهل ورع در صومعه

4. گویا تبسم گونه ای در کار ایشان کرده ای

5. خوش با دل جمع آمدی، نازان به حسن خویشتن

6. از عشوه گویا هر طرف، دل ها پریشان کرده ای

7. زنار عصمت پیشگان پوشند عیب برهمن

8. خوش توتیای آفتی در چشم انسان کرده ای

9. مهر و وفا را جذبه ای می باشد ای اهل طلب

10. رو گوشه ای بنشین، چرا، رو در بیابان کرده ای

11. چشمی که بازش کرده ای، از گریه خون آمد، ولی

12. خون گرید آن چشمی که تو، پاکش به دامان کرده ای

13. در حشر اگر نشناسدت، معذور باید داشتن

14. چشمی که از نظارهٔ آن چهره حیران کرده ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
* یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
شعر کامل
وحشی بافقی
* مژگان تو دل را هدف تیر ستم ساخت
* ابروی تو جان را سپر تیغ بلا کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گویی که رشته های عقیقست و لاژورد
* از لاله و بنفشه همه روی مرغزار
شعر کامل
فرخی سیستانی