غزل شمارهٔ 553
1. ای عشق خوش تهیهٔ لذات کرده ای
2. طوطی سدره وقف خرابات کرده ای
3. نازم به بازی تو که در عرصهٔ فریب
4. منصوبهٔ نچیدهٔ مرا مات کرده ای
5. صوفی به گفته صیغهٔ توحید باطل است
6. یعنی که در معاملهٔ ذات کرده ای
7. زاهد بیا که کفر تو ثابت کنم که تو
8. کفر مرا به دین خود اثبات کرده ای
9. عرفی دگر به طور تمنا مرو، ببین
10. امشب چه ها به جان مناجات کرده ای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده