عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 560

1. نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی

2. که به چین زلف ساقی بکنم دراز دستی

3. چو کشی ز ناز لشکر، تو بگو فدای من شو

4. که گران نمی فروشد، به تو کس متاع هستی

5. چه عقوبت است یا رب، من عافیت گزین را

6. نه گمان زود مردن، نه امید تندرستی

7. همه نقد جنس ایمان، به تو بر فشاندم اکنون

8. تو و ننگ آن بضاعت، من و عیش و تنگدستی

9. ره طاعت تو یا رب، که رود چنانکه شاید

10. چو نیاید از برهمن، به سزا صنم پرستی

11. گلهٔ نیامدن ها، گل وعده هاست، ور نه

12. به همین خوش است عرفی، که تو نامه ای فرستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
* به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
شعر کامل
حافظ
* نخل بالای تو سر تا به قدم شیرین‌ست
* این چه نخل‌ست که هم نازک و هم شیرین‌ست؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* منه دل بر وفای چرخ کجرو هوش اگر داری
* که دستش هر زمان چون تاک بر دوش دگر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی