عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 569

1. با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی

2. گر ز کسی نشنوی، خود گله ای کن، کسی

3. بر سر رنجور من این همه غم سر مده

4. کس نبرد دوزخی بر سر مشت خسی

5. آن چه بود در جهان مایهٔ فخر خسان

6. یا زر و سیمی بود، یا قصب و اطلسی

7. من کیم از رهروان، راه روان کیستند

8. واپسی از قافله، قافلهٔ واپسی

9. گفتی از ابنای دهر، عرفی خوش لهجه کیست

10. بی هنری جاهلی، بی اثری ناکسی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیفم آید به قلم نام لبت برد دریغ
* که به صد قرن از آن طرفه کمان نتوان ساخت
شعر کامل
کمال خجندی
* از رشک اشک حاسد تو چون بقم شدست
* از رنج روی دشمن تو چون زریر باد
شعر کامل
انوری
* گر زیر درخت گل باز آنی و بنشینی
* هر باد که برخیزد گل بر سر گل ریزد
شعر کامل
کمال خجندی