شمارهٔ 111-کاروان چمن
1. گفت با صید قفس، مرغ چمن
2. که گل و میوه، خوش و تازه رس است
3. بگشای این قفس و بیرون آی
4. که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
5. گفت، با شبرو گیتی چکنم
6. که سحر دزد و شبانگه عسس است
7. ای بسا گوشه، که میدان بلاست
8. ای بسا دام، که در پیش و پس است
9. در گلستان جهان، یک گل نیست
10. هر کجا مینگرم، خار و خس است
11. همچو من، غافل و سرمست مپر
12. قفس، آخر نه همین یک قفس است
13. چرخ پست است، بلندش مشمار
14. اینکه دیدیش چو عنقا، مگس است
15. کاروان است گل و لاله بباغ
16. سبزهاش اسب و صبایش جرس است
17. ز گرفتاری من، عبرت گیر
18. که سرانجام هوی و هوس است
19. حاصل هستی بیهودهٔ ما
20. آه سردی است که نامش نفس است
21. چشم دید این همه و گوش شنید
22. آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده