رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد اول (فهرست)

شمارهٔ 4-زندان خاک

1. با دل روشن در این ظلمت سرا افتاده ام

2. نور مهتابم که در ویرانه ها افتاده ام

3. سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟

4. تیره بختی بین کجا بودم کجا افتاده ام

5. جای در بستان سرای عشق می‌باید مرا

6. عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام

7. پایمال مردمم از نارسایی های بخت

8. سبزه ی بی طالعم در زیر پا افتاده ام

9. خار ناچیزم مرا در بوستان مقدار نیست

10. اشک بی قدرم ز چشم آشنا افتاده ام

11. تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟

12. برگ خشکم در کف باد صبا افتاده ام

13. بر من ای صاحبدلان رحمی که از غمهای عشق

14. تا جدا افتاده ام از دل جدا افتاده ام

15. لب فرو بستم رهی بی روی گلچین و امیر

16. در فراق همنوایان از نوا افتاده ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی
* می‌سوزم و می‌سازم از آن روی که چون عود
* کار من دلسوخته از سوز بسازست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چو گل شکفته بدم پیش ازین ز شادی وصل
* به غم فرو شدم اکنون بنفشه‌وار دریغ
شعر کامل
عطار