رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد دوم (فهرست)

شمارهٔ 24-شب‌زنده‌دار

1. خاطر بی آرزو از رنج یار آسوده است

2. خار خشک از منت ابر بهار آسوده است

3. گر به دست عشق نسپاری عنان اختیار

4. خاطرت از گریه بی اختیار آسوده است

5. هرزه گردان از هوای نفس خود سرگشته اند

6. گر نخیزد باد غوغا گر غبار آسوده است

7. پای در دامن کشیدن فتنه از خود راندن است

8. گر زمین را سیل گیرد کوهسار آسوده است

9. کج نهادی پیشه کن تا وارهی از دست خلق

10. غنچه را صد گونه آسیب است و خار آسوده است

11. هر که دارد شیوه نامردمی چون روزگار

12. از جفای مردمان در روزگار آسوده است

13. تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست

14. برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است

15. شب سرآمد یک دم آخر دیده بر هم نه رهی

16. صبحگاهان اختر شب زنده دار آسوده است


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
* چرا به دانه انسانت این گمان باشد
شعر کامل
مولوی
* حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
* کایام گل و یاسمن و عید صیام است
شعر کامل
حافظ
* ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
* که همه شب در چشمست به فکرت بازم
شعر کامل
سعدی