رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد چهارم (فهرست)

شمارهٔ 12-آیینهٔ روشن

1. ز کینه دور بود سینه ای که من دارم

2. غبار نیست بر آیینه ای که من دارم

3. ز چشم پر گهرم اختران عجب دارند

4. که غافلند ز گنجینه ای که من دارم

5. به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست

6. یکیست شنبه و آدینه ای که من دارم

7. سیاهی از رخ شب می رود ولی از دل

8. نمی رود غم دیرینه ای که من دارم

9. تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز

10. زبانه می کشد از سینه ای که من دارم

11. رهی ز چشمه خورشید تابناک تر است

12. به روشنی دل بی کینه ای که من دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
* وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند
شعر کامل
رهی معیری
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ
* گو شمع میارید در این جمع که امشب
* در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
شعر کامل
حافظ