شمارهٔ 23 - در مدح اتسز خوارزمشاه
1. تویی که خنجر تو شد مکان آتش و آب
2. زبان رمح تو شد ترجمان آتش و آب
3. بدست خشم تو و عفو تو سپرد فلک
4. بوقت جفوت و صفوت عنان آتش و آب
5. رواق حشمت تو بربر سپهر و نجوم
6. نطاق خدمت تو بر میان آتش و آب
7. ز تف سینه و اشک دیده ماند ستند
8. مخالفان تو اندر میان آتش و آب
9. خدایگانا، معدوم و مندرس گشتست
10. ز عنف و لطف تو نام و نشان آتش و آب
11. حمابت تو شده پاسبان ملت و ملک
12. سیاست تو شده قهرمان آتش و آب
13. ز جنگ و صلح تو بیم و امید اختر و چرخ
14. ز مهر و کین تو سود و زیان آتش و آب
15. تبارک الله؛ از آن تیغ آسمان صفتت
16. که هست بر صفحاتش قرآن آتش و آب
17. ستارگان را بر آسمان قرآن باشد
18. مگر که تیغ تو شد آسمان آتش و آب
19. ز تیغ و گرز تو باشد نفیر جوشن و خود
20. ز طعن و ضرب تو باشد فغان آتش و آب
21. حسامت آتش و آبست و این شگفتی بین
22. که هست دولت و دین در امان آتش و آب
23. بملک های شگفتست تیغ تو ضامن
24. هزار ملک نگر در ضمان آتش و آب
25. وجود گوهر اگر در صمیم کان باشد
26. چراست گوهر تیغ تو کان آتش و آب ؟
27. چو حد تیغ تو دیدند عاقلان گفتند
28. که: هست جای اجل بر کران آتش و آب
29. ز رأی روشن و از طبع صافی تو کنند
30. اگر کنند به حق امتحان آتش و آب
31. دریغ کاتش و آبست بی زبان، ورنی
32. همه ثنای تو گفتی زبان آتش و آب
33. نهاد آتش و آبست بی روانی، ورنی
34. همه روای تو جستی روان آتش و آب
35. جهان ز خنجر تو پر ز آتش و آبست
36. مگر که خنجر تو شد جهان آتش و آب
37. بکند عدل تو بیخ بنای فتنه و ظلم
38. ببرد باس تو زور و توان آتش و آب
39. بفر خدمت صدر تو چون خلیل و کریم
40. برسته ناصح تو از هوان آتش و آب
41. بوقت سوختن و ساختن پدید کنند
42. عقاب و عفو تو سر نهان آتش و آب
43. همیشه تا که ببالا و پست دارد میل
44. تن خفیف و سرشت گران آتش و آب
45. بچهره زرد ، بپیکر گداخته بادا
46. عدوی مملکت تو بسان آتش و آب
47. دل مخالف و چشم منازعت بادا
48. چو ابر وقت بهاران مکان آتش و آب
49. بزیر ران جلالت زمانه رام چنانک
50. شود هوا و زمین زیر ران آتش و آب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده