سعدی_بوستانباب اول در عدل و تدبیر و رای (فهرست)

شمارهٔ 18-حکایت عابد و استخوان پوسیده

1. شنیدم که یک بار در حله‌ای

2. سخن گفت با عابدی کله‌ای

3. که من فر فرماندهی داشتم

4. به سر بر کلاه مهی داشتم

5. سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق

6. گرفتم به بازوی دولت عراق

7. طمع کرده بودم که کرمان خورم

8. که ناگه بخوردند کرمان سرم

9. بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش

10. که از مردگان پندت آید به گوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان
* مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بغیر اشک که راه نگاه من بندد
* که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عاشقان زمره ارباب امانت باشند
* لاجرم چشم گهربار همان است که بود
شعر کامل
حافظ