سعدی_بوستانباب دوم در احسان (فهرست)

شمارهٔ 18-حکایت

1. شنیدم که مردی است پاکیزه بوم

2. شناسا و رهرو در اقصای روم

3. من و چند سالوک صحرا نورد

4. برفتیم قاصد به دیدار مرد

5. سرو چشم هر یک ببوسید و دست

6. به تمکین و عزت نشاند و نشست

7. زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت

8. ولی بی مروت چوبی بر درخت

9. به لطف و لبق گرم رو مرد بود

10. ولی دیگدانش عجب سرد بود

11. همه شب نبودش قرار هجوع

12. ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع

13. سحرگه میان بست و در باز کرد

14. همان لطف و پرسیدن آغاز کرد

15. یکی بد که شیرین و خوش طبع بود

16. که با ما مسافر در آن ربع بود

17. مرا بوسه گفتا به تصحیف ده

18. که درویش را توشه از بوسه به

19. به خدمت منه دست بر کفش من

20. مرا نان ده و کفش بر سر بزن

21. به ایثار مردان سبق برده‌اند

22. نه شب زنده‌داران دل مرده‌اند

23. همین دیدم از پاسبان تتار

24. دل مرده وچشم شب زنده‌دار

25. کرامت جوانمردی و نان دهی است

26. مقالات بیهوده طبل تهی است

27. قیامت کسی بینی اندر بهشت

28. که معنی طلب کرد و دعوی بهشت

29. به معنی توان کرد دعوی درست

30. دم بی قدم تکیه گاهی است سست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عالم از جای به تعظیم کلامش خیزد
* هر که چون صبح برآرد به تأمل دم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
* همچنانش در میان جان شیرین منزلست
شعر کامل
سعدی
* اشک طرف دیده را گردید و رفت
* اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
شعر کامل
پروین اعتصامی