سعدی_بوستانباب چهارم در تواضع (فهرست)

شمارهٔ 11-حکایت خواجه نیکوکار و بنده نافرمان

1. بزرگی هنرمند آفاق بود

2. غلامش نکوهیده اخلاق بود

3. از این خفرقی موی کالیده‌ای

4. بدی، سر که در روی مالیده‌ای

5. چو ثعبانش آلوده دندان به زهر

6. گرو برده از زشت رویان شهر

7. مدامش به روی آب چشم سبل

8. دویدی ز بوی پیاز بغل

9. گره وقت پختن بر ابرو زدی

10. چو پختند با خواجه زانو زدی

11. دمادم به نان خوردنش هم نشست

12. وگر مردی آبش ندادی به دست

13. نه گفت اندر او کار کردی نه چوب

14. شب و روز از او خانه در کند و کوب

15. گهی خار و خس در ره انداختی

16. گهی ماکیان در چه انداختی

17. ز سیماش وحشت فراز آمدی

18. نرفتی به کاری که باز آمدی

19. کسی گفت از این بندهٔ بد خصال

20. چه خواهی؟ ادب ، یا هنر، یا جمال؟

21. نیرزد وجودی بدین ناخوشی

22. که جورش پسندی و بارش کشی

23. منت بنده‌ای خوب و نیکو سیر

24. بدست آرم، این را به نخاس بر

25. وگر یک پشیز آورد سر مپیچ

26. گران است اگر راست خواهی به هیچ

27. شنید این سخن مرد نیکو نهاد

28. بخندید کای یار فرخ نژاد

29. به دست این پسر طبع و خویش ولیک

30. مرا زو طبیعت شود خوی نیک

31. چو زو کرده باشم تحمل بسی

32. توانم جفا بردن از هر کسی

33. تحمل چو زهرت نماید نخست

34. ولی شهد گردد چو در طبع رست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار نعره ز بالای آسمان آمد
* تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا
شعر کامل
مولوی
* دل به آن غمزۀ خون ریز کشد جامی را
* صید را چون اجل آید سوی صیّاد رود
شعر کامل
جامی
* روی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند
* مظهرش آینه طلعت درویشان است
شعر کامل
حافظ