شمارهٔ 7-حکایت
1. شنیدم که در بزم ترکان مست
2. مریدی دف و چنگ مطرب شکست
3. چو چنگش کشیدند حالی به موی
4. غلامان و چون دف زدندش به روی
5. شب از درد چوگان و سیلی نخفت
6. دگر روز پیرش به تعلیم گفت
7. نخواهی که باشی چو دف روی ریش
8. چو چنگ، ای برادر، سر انداز پیش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده