سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست

2. وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

3. سروها دیدم در باغ و تأمل کردم

4. قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست

5. ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست

6. نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست

7. نه تو را از من مسکین نه گل خندان را

8. خبر از مشغله بلبل سودایی هست

9. راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی

10. صبر نیکست کسی را که توانایی هست

11. هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد

12. دوستی نیست در آن دل که شکیبایی هست

13. خبر از عشق نبودست و نباشد همه عمر

14. هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست

15. آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد

16. تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست

17. همه را دیده به رویت نگرانست ولیک

18. همه کس را نتوان گفت که بینایی هست

19. گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس

20. سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
* ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
شعر کامل
مولوی
* چو سرو سهی گوژ گردد بباغ
* بدو بر شود تیره روشن چراغ
شعر کامل
فردوسی
* بمردی نباید شد اندر گمان
* که بر تو درازست دست زمان
شعر کامل
فردوسی