سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 138

1. عشق در دل ماند و یار از دست رفت

2. دوستان دستی که کار از دست رفت

3. ای عجب گر من رسم در کام دل

4. کی رسم چون روزگار از دست رفت

5. بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

6. کاندر این غم هر چهار از دست رفت

7. عشق و سودا و هوس در سر بماند

8. صبر و آرام و قرار از دست رفت

9. گر من از پای اندرآیم گو درآی

10. بهتر از من صد هزار از دست رفت

11. بیم جان کاین بار خونم می‌خورد

12. ور نه این دل چند بار از دست رفت

13. مرکب سودا جهانیدن چه سود

14. چون زمام اختیار از دست رفت

15. سعدیا با یار عشق آسان بود

16. عشق باز اکنون که یار از دست رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
* به سر تو که همی زیره به کرمان آرند
شعر کامل
سنایی
* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی