سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 154

1. جان من جان من فدای تو باد

2. هیچت از دوستان نیاید یاد

3. می روی و التفات می‌نکنی

4. سرو هرگز چنین نرفت آزاد

5. آفرین خدای بر پدری

6. که تو پرورد و مادری که تو زاد

7. بخت نیکت به منتهای امید

8. برساناد و چشم بد مرساد

9. تا چه کرد آن که نقش روی تو بست

10. که در فتنه بر جهان بگشاد

11. من بگیرم عنان شه روزی

12. گویم از دست خوبرویان داد

13. تو بدین چشم مست و پیشانی

14. دل ما بازپس نخواهی داد

15. عقل با عشق بر نمی‌آید

16. جور مزدور می‌برد استاد

17. آن که هرگز بر آستانه عشق

18. پای ننهاده بود سر بنهاد

19. روی در خاک رفت و سر نه عجب

20. که رود هم در این هوس بر باد

21. مرغ وحشی که می‌رمید از قید

22. با همه زیرکی به دام افتاد

23. همه از دست غیر ناله کنند

24. سعدی از دست خویشتن فریاد

25. روی گفتم که در جهان بنهم

26. گردم از قید بندگی آزاد

27. که نه بیرون پارس منزل هست

28. شام و رومست و بصره و بغداد

29. دست از دامنم نمی‌دارد

30. خاک شیراز و آب رکن آباد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی روی تو راحت ز دل زار گریزد
* چون خواب که از دیده بیمار گریزد
شعر کامل
رهی معیری
* وعدۀ لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف
* کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است
شعر کامل
جامی
* گرچه ز شعله کشد خنجر بیداد شمع
* روی وفا تافتن عادت پروانه نیست
شعر کامل
جامی