سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 165

1. که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

2. که عیش خلوت بی او کدورتی دارد

3. که را مجال سخن گفتنست به حضرت او

4. مگر نسیم صبا کاین پیام بگذارد

5. ستیزه بردن با دوستان همین مثلست

6. که تشنه چشمه حیوان به گل بینبارد

7. مرا که گفت دل از یار مهربان بردار

8. به اعتماد صبوری که شوق نگذارد

9. که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود

10. مرا تمام یقین شد که سهو پندارد

11. حرام باد بر آن کس نشست با معشوق

12. که از سر همه برخاستن نمی‌یارد

13. درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق

14. که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد

15. به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار

16. کس این کند که دل دوستان بیازارد

17. بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی

18. نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد

19. حکایت شب هجران که بازداند گفت

20. مگر کسی که چو سعدی ستاره بشمارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو مپندار کز این در به ملامت بروم
* دلم این جاست بده تا به سلامت بروم
شعر کامل
سعدی
* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* جعد بنفشه بین ز نسیم سحرگهی
* همچون شکنج طره خوبان گرفته خم
شعر کامل
خواجوی کرمانی