سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 306

1. ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

2. از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر

3. تا تو مصور شدی در دل یکتای من

4. جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر

5. عیب کنندم که چند در پی خوبان روی

6. چون نرود بنده وار هر که برندش اسیر

7. بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص

8. دیر برآید به جهد هر که فروشد به قیر

9. چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق

10. هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر

11. گر نبرم ناز دوست کیست که مانند اوست

12. کبر کند بی خلاف هر که بود بی‌نظیر

13. قامت زیبای سرو کاین همه وصفش کنند

14. هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر

15. هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ

16. وان که هوادار توست بازنگردد به تیر

17. بوسه دهم بنده وار بر قدمت ور سرم

18. در سر این می‌رود بی سر و پایی مگیر

19. سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال

20. آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر

21. گر تو ز ما فارغی زو همه کس بی نیاز

22. ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باد صبا باز وزان شد به باغ
* بر گل و گلزار وزیدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک
* در میکده بباده مرا شست و شو کنید
شعر کامل
فیض کاشانی
* مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
* گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
شعر کامل
حافظ