سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 307

1. دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر

2. کز دست می‌رود سرم ای دوست دست گیر

3. شرطست دستگیری درمندگان و من

4. هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر

5. پایاب نیست بحر غمت را و من غریق

6. خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر

7. سر می‌نهم که پای برآرم ز دام عشق

8. وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر

9. دل جان همی‌سپارد و فریاد می‌کند

10. کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر

11. راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست

12. آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر

13. از دامن تو دست ندارم که دست نیست

14. بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر

15. سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز

16. یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
* عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
شعر کامل
حافظ
* چو رستم پدر باشد و من پسر
* نباید به گیتی کسی تاجور
شعر کامل
فردوسی
* مگر خود ساقی خود بوده ای ای شاخ گل امشب؟
* که آتش می زند در خار مژگان ارغوان تو
شعر کامل
صائب تبریزی