سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 308

1. فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر

2. قامتست آن یا قیامت عنبرست آن یا عبیر

3. گم شدم در راه سودا ره نمایا ره نمای

4. شخصم از پای اندرآمد دستگیرا دستگیر

5. گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا

6. سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر

7. ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل

8. بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر

9. چون کنم کز دل شکیبایم ز دلبر ناشکیب

10. چون کنم کز جان گزیرست و ز جانان ناگزیر

11. بی تو گر در جنتم ناخوش شراب سلسبیل

12. با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر

13. گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من

14. وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر

15. تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان

16. تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر

17. گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم

18. لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر

19. بوالعجب شوریده‌ام سهوم به رحمت درگذار

20. سهمگن درمانده‌ام جرمم به طاعت درپذیر

21. آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد

22. در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی
* در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
* به هواداری آن عارض و قامت برخاست
شعر کامل
حافظ
* طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
* چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
شعر کامل
حافظ