سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 354

1. وقت‌ها یک دم برآسودی تنم

2. قال مولائی لطرفی لا تنم

3. اسقیانی و دعانی افتضح

4. عشق و مستوری نیامیزد به هم

5. ما به مسکینی سلاح انداختیم

6. لا تحلوا قتل من القی السلم

7. یا غریب الحسن رفقا بالغریب

8. خون درویشان مریز ای محتشم

9. گر نکردستی به خونم پنجه تیز

10. ما لذاک الکف مخضوبا بدم

11. قد ملکت القلب ملکا دائما

12. خواهی اکنون عدل کن خواهی ستم

13. گر بخوانی ور برانی بنده‌ایم

14. لا ابالی ان دعالی او شتم

15. یا قضیب البان ما هذا لوقوف

16. گر خلاف سرو می‌خواهی بچم

17. عمرها پرهیز می‌کردم ز عشق

18. ما حسبت الان الا قد هجم

19. خلیانی نحو منظوری اقف

20. تا چو شمع از سر بسوزم تا قدم

21. در ازل رفتست ما را دوستی

22. لا تخونونی فعهدی ماانصرم

23. بذل روحی فیک امر هین

24. خود چه باشد در کف حاتم درم

25. بنده‌ام تا زنده‌ام بی زینهار

26. لم ازل عبدا و اوصالی رمم

27. شنعه العذال عندی لم تفد

28. کز ازل بر من کشیدند این رقم

29. گر بنالم وقتی از زخمی قدیم

30. لا تلومونی فجرحی ما التحم

31. ان ترد محو البرایا فانکشف

32. تا وجود خلق ریزی در عدم

33. عقل و صبر از من چه می‌جویی که عشق

34. کلما اسست بنیانا هدم

35. انت فی قلبی الم تعلم به

36. کز نصیحت کن نمی‌بیند الم

37. سعدیا جان صرف کن در پای دوست

38. ان غایات الامانی تغتنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سپاه شب تیره بر دشت و راغ
* یکی فرش گسترده از پرزاغ
شعر کامل
فردوسی
* شکنج زلف پریشان به دست باد مده
* مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
شعر کامل
حافظ
* ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
* مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
شعر کامل
مولوی