غزل شمارهٔ 403
1. در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
2. بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
3. به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
4. به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
5. به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
6. نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
7. به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
8. ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
9. حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
10. جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
11. می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
12. مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
13. هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
14. و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده