سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 439

1. ما گدایان خیل سلطانیم

2. شهربند هوای جانانیم

3. بنده را نام خویشتن نبود

4. هر چه ما را لقب دهند آنیم

5. گر برانند و گر ببخشایند

6. ره به جای دگر نمی‌دانیم

7. چون دلارام می‌زند شمشیر

8. سر ببازیم و رخ نگردانیم

9. دوستان در هوای صحبت یار

10. زر فشانند و ما سر افشانیم

11. مر خداوند عقل و دانش را

12. عیب ما گو مکن که نادانیم

13. هر گلی نو که در جهان آید

14. ما به عشقش هزاردستانیم

15. تنگ چشمان نظر به میوه کنند

16. ما تماشاکنان بستانیم

17. تو به سیمای شخص می‌نگری

18. ما در آثار صنع حیرانیم

19. هر چه گفتیم جز حکایت دوست

20. در همه عمر از آن پشیمانیم

21. سعدیا بی وجود صحبت یار

22. همه عالم به هیچ نستانیم

23. ترک جان عزیز بتوان گفت

24. ترک یار عزیز نتوانیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
* یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بترس از خدا و میازار کس
* ره رستگاری همین است و بس
شعر کامل
فردوسی
* من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
* رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ