غزل شمارهٔ 491
1. حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
2. یا خون بی دلیست که دربند کشتهای
3. من آدمی به لطف تو دیگر ندیدهام
4. این صورت و صفت که تو داری فرشتهای
5. وین طرفهتر که تا دل من دردمند توست
6. حاضر نبوده یک دم و غایب نگشتهای
7. در هیچ حلقه نیست که یادت نمیرود
8. در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشتهای
9. ما دفتر از حکایت عشقت نبستهایم
10. تو سنگ دل حکایت ما درنوشتهای
11. زیب و فریب آدمیان را نهایتست
12. حوری مگر نه از گل آدم سرشتهای
13. از عنبر و بنفشه تو بر سر آمدست
14. آن موی مشک بوی که در پای هشتهای
15. من در بیان وصف تو حیران بماندهام
16. حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
17. سر مینهند پیش خطت عارفان پارس
18. بیتی مگر ز گفته سعدی نبشتهای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده