سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 605

1. سروقدی میان انجمنی

2. به که هفتاد سرو در چمنی

3. جهل باشد فراق صحبت دوست

4. به تماشای لاله و سمنی

5. ای که هرگز ندیده‌ای به جمال

6. جز در آیینه مثل خویشتنی

7. تو که همتای خویشتن بینی

8. لاجرم ننگری به مثل منی

9. در دهانت سخن نمی‌گویم

10. که نگنجد در آن دهن سخنی

11. بدنت در میان پیرهنت

12. همچو روحیست رفته در بدنی

13. وان که بیند برهنه اندامت

14. گوید این پرگلست پیرهنی

15. با وجودت خطا بود که نظر

16. به ختایی کنند یا ختنی

17. باد اگر بر من اوفتد ببرد

18. که نماندست زیر جامه تنی

19. چاره بیچارگی بود سعدی

20. چون ندانند چاره‌ای و فنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
* حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
شعر کامل
حافظ
* مستان خدا گر چه هزارند یکی اند
* مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ