سعدی_گلستانباب اول - در سيرت پادشاهان (فهرست)

حکایت (33)

یکی از وزرا بر زیردستان رحمت آوردی و صلاح همگنان را بخیر توسط کردی. اتفاقا بخطاب ملک گرفتار آمد. همگنان در استخلاص او سعی کردند و موکلان در معاقبتش ملاطفت نمودند و بزرگان ذکر سیرت خوبش بافواه بگفتند، تا ملک از سر عتاب او در گذشت، صاحبدلی بر این اطلاع یافت و گفت:

1. تا دل دوستان بدست آری

2. بوستان پدر فروخته به

3. پختن دیگ نیکخواهان را

4. هر چه رخت سراست سوخته به

5. با بداندیش هم نکوئی کن

6. دهن سگ بلقمه دوخته به


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان
* این نکته شیرین را در جان بنشان ای جان
شعر کامل
مولوی
* جای در بستان سرای عشق می‌باید مرا
* عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام
شعر کامل
رهی معیری
* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ